نیم نگاهی از زیر عینک

و ما همچنان / دوره می کنیم/ شب را و روز را / هنوز را

نیم نگاهی از زیر عینک

و ما همچنان / دوره می کنیم/ شب را و روز را / هنوز را

جنگل تاریک

  سعدیا مرد نکونام بمیرد آنهم                   مرده آنست که دگر جم نخورد 

برای نوشتن ذهنم را آزاد گذاشت. آزاد آزاد.از ماست تا شب/از بزرگان تا محمود/از فروید تا سهراب/از تار تایار/از فهم تا من! از... 

من در این تاریکی بدنبال چه میگردم؟ نمیدانم.تنها در این بیخردی این را دانستم که دگر  

محرم دل حافظ در حرم یار نمیماند  

و سعدی دگر برای نزهت ناظران و فسحت حاضران کتابی نمینویسد 

و اگر خیام بود بجای می ناب با خوردن شیشه وقوطی های دست ساز امروزی ناله سر میداد که:می ننوش تا بدانی از کجا آمده ای   خوش نباش تا بدانی به کجا خواهی رفت  به کجا خواهی رفت  رفت و رفت ورفت تا به جنگلی رسید. شب بود و جنگل تاریک/تاریک و مخوف.جنگل پر بود از جانوران درنده ای که به هیچ چیز و هیچ کس حتی خودشون هم رحم نمیکردند 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
مهناز پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:41 ب.ظ

بسیار ساده و روان بود و البته کمی بدبین و معترض.

خیلی دلم می خواست وارد یه جنگل سو رئال میشدم و با تک تک شاعرایی که گفتی( مخصوووووصا خیام عزیزم) و کلی شعرا و دولت مردا وحتی آدم های معمولی دیگه ای که خیلی وقته که دیگه وجود نذارن، ملاقات می کردم و نظرشون رو راجع به دنیای امروز می پرسیدم...

esell پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:42 ب.ظ http://emarketiran.blogsky.com

سلام
اگر موافقید منو با عنوان فروشگاه مجازی ایران مارکت
لینک کنید.
شما رو به چه اسمی لینک کنم؟

تابلوفرش رخساره سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:56 ق.ظ http://www.tablorokhsareh.blogfa.com

سلام
وبلاگت خیلی قشنگه
بیا به ما سر بزن

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد